یه شعر برای آقا کوروش مامان
يه روز باباي ني ني وقتي اومد به خونه آورد براي ني ني يه چتر بچه گونه حالا ني ني به چترش خيلي علاقمنده گاهي اونو مي بوسه باز ميکنه مي بنده گاهي توي حياطه مي گيره چتر و بالا ولي هنوز يه بارون نيومده تا حالا هر روز به ابرها ميگه: بارون بشين ببارين فکر ميکنم که اصلا چترمو دوست ندارين !
نویسنده :
مامانی
14:00